فارنهایت 11/9
راه رفتن روی خط باریک قرمز

Saturday, November 24, 2007
گزارش اقليت


چند روز پيش مثل هميشه مشغول وبگردي بودم و سركي به وبلاگ‌ها و سايت‌ها مي‌كشيدم و در كنارش طبق معمول ميل‌هايم را هم چك مي‌كردم. دوستي عكسي را برايم فرستاده بود كه خيلي وسوسه‌كننده بود براي نوشتن. حتماً تا حالا چشمت به عكس افتاده و احتياجي به شرح آن نيست اما...
***
نمي‌دانم خود تو جزو كدام دسته‌از مردم هستي. آنهايي كه هر شب گزارش‌هاي مردمي تصويري را نگاه مي‌كنند و حتي به آن استناد هم مي‌كنند يا آنهايي كه نتايج اين جور گزارش‌ها را قبول ندارند و يا تا حدودي مي‌پذيرند. حتماً تا به حال اين جمله تكراري را هم بارها شنيده‌ايد.
***
يادم مي‌آيد نزديك‌هاي يك انتخاباتي بود. تازه از مجله زده بودم بيرون و پياده ميدان هفت‌تير را گز مي‌كردم تا به كريم‌خان و كتاب‌فروشي‌هايش برسم. نمي‌دانم مي‌داني يا نه، اما ميدان هفت‌تير يكي از نقاط مورد علاقه گزارشگرهاي تصويري است كه براي پيدا كردن سوژه‌هايشان به آنجا مي‌آيند. يعني تو هر وقت روز كه به اين ميدان بيايي و كمي بگردي حتماً يكي از آنها را پيدا مي‌كني. بگذريم، آن روز يكي از همين دوستان، من را گير انداخت و گفت كه مي‌خواهد چند تايي سؤال از من بپرسد. سؤال‌ها كه شروع شد و اولين جواب را كه دادم، دوربين كات شد و گزارشگر محترم گفت: «اين چيزها به درد ما نمي‌خورد. بيا اين چيزهايي را كه نوشته‌ام بخوان و بعد جلوي دوربين بگو.» و وقتي با مخالفت من روبه‌رو شد گفت: «يعني دوست نداري تصويرت پخش بشود و آشنايانت تو را ببينند؟» وقتي داشتم از گزارشگر محترم دور مي‌شدم، پسري به طرفش رفت و گفت: «من مي‌خواهم حرف بزنم» و...
***
پارسال براي كاري به يكي از شهرستان‌ها رفته بودم. چنين صحنه‌اي باز در آنجا برايم به وجود آمد و وقتي گزارشگر مورد نظر با اعتراض من نسبت به نحوه اطلاع‌رساني‌اش روبه‌رو شد، جوابي‌مشابه همان جواب قبلي به من داد. «مگه دوست نداري تصويرت پخش بشود؟»!
اصلاً نمي‌خواهم طوري وانمود كنم كه همه گزارش‌هاي تصويري اين طوري تهيه مي‌شود و يا اصلاً قصد ندارم صحت و سقم همه اين گزارش‌ها را زير سؤال ببرم. اما خب از بد روزگار تا حالا با دو مورد از آنها كه روبه‌رو شده‌ام اين طوري بوده‌اند. نوشته‌اي و در حقيقت سناريويي كوتاه براي بازي در يك مستند كه نتيجه‌اش از پيش تعيين شده. چند باري مي‌خواستم درباره همين چيزها بنويسم اما نشد يا نمي‌شد تا اين‌كه اين تصوير كذايي به دستم رسيد و براقم كرد تا اين بار بنويسم. از گزارش‌هايي كه حالا شايد بشود به آنها گفت گزارش اقليت. اگر چه هنوز مطمئن نيستم گروه گزارشگر اين عكس، مربوط به كدام رسانه‌اند و واقعي است يا نه. اما به هر حال بهانه‌اي شد براي نوشتن اين يادداشت.


Labels: ,

Technorati Profile