فارنهایت 11/9
راه رفتن روی خط باریک قرمز

Sunday, October 21, 2007
گفت و گو با يك شيطان امپرسيون
يكي ديگر ازگفت‌وگوهاي من براي چلچراغ. عكس مهگامه پروانه.

بهاره افشار سر سلسله شياطين تلويزيوني

كاش نقش عزرائيل را بازي كنم

شياطين تلويزيوني به شكل سريالي ادامه پيدا مي‌كنند. امسال حامد كميلي يك شيطان تمام قد را در اغماء نمايش داد، اما يادمان هست كه سر سلسله شياطين تلويزيوني بهاره افشار در سريال «او يك فرشته بود» بود. دو سال پيش او چنان هيبت متفاوتي به يك شيطان بخشيد كه هنوز در ياد ما مانده است. بهاره افشار كه حرفه اصلي‌اش طراحي لباس است، پس از پخش سريال او يك فرشته بود، دو سال از سينما و تلويزيون خود را دور نگه داشت و فقط به حرفه اصلي‌اش پرداخت. شايد براي اين‌كه به قول خودش از جهنم جنجال‌ها و سر و صداهاي مطبوعاتي خسته شده بود. اما جاذبه بازيگري و سينما يك‌بار ديگر او را به كام خود كشيد و حالا در دو سه تا پروژه سينمايي و تلويزيوني مشغول است. در تسويه حساب ساخته تهمينه ميلاني مشغول است، سر فيلم روابط ساخته ايرج كريمي و بالاخره هم در فيلم سامان مقدم.
به بهانه نمايش دوباره سريال او يك فرشته بود از شبكه اول و پايان سريال جنجالي اغماء به پاي صحبت بهاره افشار نشستيم. دو سال پس از شيطان بودن
.

- برگرديم به همان يك‌سال و نيم پيش و روزهاي «او يك فرشته بود». فكر كنم اولين بازيگر نقش شيطان در تلويزيون بودي.
فكر مي‌كنم.

_ وقتي فهميدي قرار است نقش شيطان را بازي كني چه حسي داشتي؟
آن موقع من يك چيزي در وجودم داشتم كه الان ديگه ندارم. الان متأسفانه خيلي محافظه‌كار و سياستمدار و حسابگر شده‌ام، در صورتي‌كه آن موقع اين طور نبودم. اولين كار تصويري من سريال تاريخي «روزگار قريب» آقاي عياري بود كه نزديك يك‌سال سر آن كار بودم. آن موقع همه چيز خيلي برايم فان و شوخي بود. موقعيتي كه نقش سريال «او يك فرشته بود» به من پيشنهاد شد، يادم ميآيد وقتي از دفتر بيرون آمدم به مامانم زنگ زدم و گفتم امكان ندارد كار كنم. چون يك كار مناسبتي روتين است. خيلي اتفاقي دو هفته بعد از رفتنم با من تماس گرفتند كه هر كس رفته به دفتر، چون براي اين‌كار يك چهره ناشناخته مي‌خواستنه‌اند، گفته‌فلاني براي اين نقش مناسب است.

*بيشتر منظورم اين بود كه در قالب شيطان رفتن برايت چه حسي داشت؟
اصلاً تصورم اين نبود كه واي يك اتفاق گنده در تلويزيون مي‌افتد و مي‌تركاند و از اين‌جور حرف‌ها. اما مي‌دانستم كه قطعاً مخاطب پيدا مي‌كند. يعني آن اتفاقي كه افتاد من توقعش را نداشتم. شايد دليل يك‌سال و نيم بي‌كاري‌ام هم همين شد. مي‌خواستم براي خودم توهم‌زدايي كنم. اين را هيچ‌كس باور نمي‌كند. خيلي‌ها گفتند اين پديده شد، فلان شد و... اما من باور نداشتم كه اين اتفاق افتاده چون واقعاً نبودم. تو چطور مي‌تواني به آدمي كه يك كار از او ديده‌اي بگويي پديده؟! به نظر اين جمله كاملاً جمله احمقانه‌اي است. اين‌قدر آن نقش خاص بود كه من اگر مثل يك‌تكه سنگ از اين طرف به آن‌طرف مي‌رفتم اين اتفاق مي‌افتاد. ولي حالا بعد از سه سال كه از اين ماجرا گذشته هنوز مردم مرا در خيابان مي‌شناسند و هنوز آن قصه را يادشان مي‌آيد و كارهايي را كه الان پخش مي‌شود با آن مقايسه مي‌كنند.

*مي‌خواهم درباره تأثيرات آن نقش بعد از تمام‌شدنش بگويي. وقتي پخش شد و بازي تو هم تمام شد.
هيچ‌وقت هيچ‌تأثيري روي من نگذاشت. بعضي از اين روزنامه‌ها و نشريات يك سري چرت و پرت از زبان من چاپ كرده بودند كه هيچ‌كدام مال من نبود. مثلاً اين‌كه «شيطان را در وجودم احساس كردم» و نمي‌دانم «شيطان را شب قبل ديدم سكته كردم» و... اصولاً آدم درگيري با مسائل روحي‌ام نيستم. مثلاً الان در كار خانم ميلاني نقش يك دختر بزهكار، معتاد، با يك زندگي كاملاً آزاد را بازي كرده‌ام. هيچ‌وقت با خودم فكر نكردم وقتي از آن فيلم بيرون آمدم زندگي آزاد پيشه كنم! به قول معروف جنس بازي استانيسلاوسكي را اصلاً نمي‌فهمم. حالا بد است يا خوب، نمي‌دانم. شخصيت كلي‌ام اين است. الان طراحي هم كه مي‌كنم از قبلش به آن فكر نمي‌كنم. در لحظه تصميم مي‌گيرم و انجامش مي‌دهم.

*بعد از «او يك فرشته بود» كار ماورايي ديگري به تو پيشنهاد شد؟
اصلاً. نكته جالب براي من بعد از اين كار اين بود كه به هيچ عنوان حتي يك نقش منفي به من پيشنهاد نشد و من دائماً دچار اين توهم بودم كه نكند اين‌قدر قسمت منفي ماجرا را بد بازي كردم كه اين اتفاق افتاده، پس مردم چراخوششان آمد؟ كار ماورايي خاصي هم نبود تا همين سريال اغماء كه بنا به دلايلي قبول نكردم. نمي‌دانم چه نقشي بود فقط زنگ زدم و از آقاي مقدم تشكر كردم.

*تو خودت اصلاً اين سبك كارهاي ماورايي را دوست داري؟ به نظرت خيلي توي تلويزيون دستمالي نشده؟
سينماي مورد علاقه من سينماي بونوئل است. نقاشي هم كه مي‌كنم همه كارهايم سورئال است. اين فضا را خيلي دوست دارم. اما همه اينها دليل نمي‌شود كه ما يك موضوع را دستمالي كنيم. وقتي آن كار ساخته شد و اين جريان راه افتاد من خيلي خوشحال شدم، چون اين جنس سينما و تلويزيون و اين ژانر را دوست داشتم. فكر كردم كه چقدر خوب مي‌شود كه مثلاً اگر بشود يك‌بار هم نقش عزرائيل را بازي بكنم يا چيزهايي كه تا حالا شايد خط قرمز بوده. اما اين‌كه تو دوباره بخواهي شيطان را تكرار كني كار جالبي نمي‌شود. بعد هم كارها چند تا نكته داشت كه باعث شد كار شاخصي بشود.

*يك‌جورهايي رواج خرافه‌شده. اين‌طور نيست؟
دقيقاً. بعدش شكل نمايش نبايد چيز چندش‌آوري باشد. مثلاً من شنيدم كه نشان مي‌داده‌اند كه يك‌نفر دست مي‌خورد. اين را مي‌شنيدم جرأت نمي‌كردم آن را ببينم و چندشم مي‌شد. به نظرم در «او يك فرشته بود» شيطان به‌صورت كاملاً ملموسي وارد زندگي اين آدم مي‌شود. كه تو باور مي‌كني و شك هم نمي‌كني كه ممكن است يك‌جور ديگر وارد زندگي تو شود. اما حالا با اين اتفاقاتي كه افتاده من الان فكر مي‌كنم تو ممكن است هر لحظه تبديل به شيطان بشوي و اين خراب كردن ذهن بيننده به نظر من كار درستي نيست و به قول تو يك جورهايي ترويج خرافه است، نمي‌دانم. بگذريم.

*حاضري به عنوان كسي كه نقش شيطان را بازي كرده با اين بازيگري كه الان نقش آن را بازي مي‌كند بنشيني و گفت‌وگو كني؟ چيزي شبيه يك دوئل دونفره؟ به ‌هر حال ماها كنار بوده‌ايم، اما شما خود نقش را بازي كرده‌ايد و با سختي‌ها و آساني‌هايش آشناتريد.
من هيچ وقت بازي نكرده‌ام و فكر نكرده‌ام كه مثلاً دستم را بايد اين‌طوري تكان بدهم. فقط به اين فكر كرده‌ام كه اگر مثلاً من معتاد بشوم چه اتفاقي براي من مي‌افتد؟ اگر الان يك دختر شاعرمسلك بشوم چه؟ و... با توجه به اتفاقاتي كه در ذهنم ترسيم كرده‌ام كارهايم را مي‌كنم. به اعتقاد من حامد كميلي بازيگري است كه بازي مي‌كند. مثلاً فكر مي‌كند كه حالا چون نقش شيطان را دارم بايد تون صدايم را ترسناك كنم يا مثلاً نگاه‌هايم را رو به دوربين اين‌طوري بكنم كه فلان اتفاق بيفتد و... اين تصور من است. به نظرم بازيگر اين نقش نبايد اين كارها را بكند. تماشاگر بايد تو را با خودت بپذيرد. مثلاً الان بهاره افشار را مي‌بيند كه دزد شده يا قبلاً نقش شيطان را داشته و... باز هم مي‌گويم براي اين‌طور نقش‌ها و مخصوصاً كارهاي ماورايي نبايد از بازيگر شناخته شده استفاده كرد.

*بالاخره با حامد كميلي گفت‌وگو مي‌كني يا نه؟
شايد چون كارش را كامل نديده‌ام توانايي اين كار را نداشته باشم، اما فكر نمي‌كنم اجراي اين نقش توسط اين آدم خاص جايي براي گفت‌وگو داشته باشد.

*اگر الان يك نقش ماورايي جديد به تو پيشنهاد بشود بازي مي‌كني؟
قطعاً بازي مي‌كنم. بدون بروبرگرد. اصلاً الان خودم پيشنهادش را مي‌دهم اگر كسي فيلمنامه‌اي در اين زمينه دارد البته تو را به خدا غير از نقش شيطان بياورد من بازي مي‌كنم.

*آخرش هم اين‌كه بازي در نقش شيطان براي تو بازخورد منفي هم داشت؟ اين‌كه مثلاً كسي نفرينت كند و...
شايد باورت نشود، اما تا همين الان حتي يك نمونه هم اتفاق نيفتاده. تنها چيز منفي كه در ذهنم هست و خيلي اذيتم كرد يك اتفاق بود. يك‌بار توي خيابان داشتم مي‌رفتم ديدم خانمي برايم بوق مي‌زند. ماشين را نگه داشتم گفت تو را به خدا بيا برويم خانه ما دختر من را ببين. من هم خيلي احمقانه دنبالش رفتم. رفتم داخل حيات خانه با اين‌كه يك‌سال از كار گذشته بود. دختر تا من را ديد به طرز وحشتناكي گريه كرد و تنش شروع به لرزيدن كرد. واقعاً تحت تأثير بدي قرار گرفتم و خيلي احساس گناه كردم. اين تنها اتفاق بدي بود كه بعد از آن نقش برايم افتاد. همين.

Labels: , ,

Technorati Profile