فارنهایت 11/9
راه رفتن روی خط باریک قرمز

Monday, June 11, 2007
صفحه شبكه و عادل فردوسي‌پور


صفحه شبكه يه چند وقتي مي شه كه توي چلچراغ راه افتاده و از قضاي روزگار مسئولشم بنده هستم. ما توي اين صفحه قراره به تلويزيون و راديو بپردازيم و تا حالا سراغ چند تا از برنامه هاي بدرد بخورشون هم رفته ايم. بهرحال پرونده اين هفته شبكه درباره برنامه ند و عادل فردوسي پور بود كه يكي از بخش هاي اون كه مربوط به گزارش پشت صحنه برنامه مي شد رو اينجا مي ذارم و مي تونين اگه دلتون مي خواد كلي مطلب توپ و ترقه ديگه درباره اين برنامه بخونيد بريد سراغ شماره 249 چلچراغ و كلي حالشو ببريد. از ما كه گفتن بود. آخرش هم اينكه عكسي رو كه اون بالا مي بينيد كار مهگامه پروانه‌ست.


20 تكه از پشت صحنه نود

لطفاً ساكت، روي آنتنيم


1 – دوشنبه آخرين روز ارديبهشت‌ماه. استوديوي 14 ساختمان توليد صداوسيما. ساعت 10:30 شب. برنامه نود و عادل فردوسي‌پور و عواملي پرجنب‌وجوش كه قرار است برنامه جنجالي ديگري را روي آنتن بفرستند. مجيد جلالي و رضا غياثي به عنوان كارشناس‌هاي فني و داور اين برنامه داخل استوديو منتظر ورود عادل و رفتن روي آنتن هستند.
2- لپ‌تاپ مجيد جلالي كه اطلاعات كارشناسي‌اش روي آن است با LCD بزرگ داخل استوديو سينك نشده و قرار مي‌گذارند با دوربين‌ها آن را پوشش بدهند. صداي «بچه‌ها آماده، داريم روي آنتن مي‌رويم» هر چند ثانيه يك‌بار شنيده مي‌شود. جنب‌وجوش بامزه‌اي اين پشت در جريان است.
3- رضا غياثي درباره بازي جمعه با عادل صحبت مي‌كند و اين‌كه تصويرشان خوب نبوده و در بعضي از صحنه‌ها نمي‌شده حركت‌ها را تشخيص داد.
4- هنوز برنامه روي آنتن نرفته. يكدفعه صداي عادل بلند مي‌شود كه «اي واي اين ليوان من سوراخ است و همه چيز رو خيس كرد». توضيح اين‌كه ليوان عادل سفالي بود. رضا غياثي مي‌گويد: «اتفاقاً اين ليوان سوراخه يك‌بار هم به من افتاد. اين مال نفرين منه هي به اين جعفر گفتم يه دونه از اين ليوان‌ها به من بده، نداد آخرش اين‌طوري شد.» و مي‌خندد.
5- هنوز برنامه شروع نشده كه وينكو بگوويچ به همراه رضا چلنگر وارد استوديو مي‌شود. قرار شده در بخش اول برنامه درباره چرايي ناكامي تيم ملي اميد كشورمان صحبت شود.
6- آقاي كاظمي مدير صحنه اعلام مي‌كند كه تا چند دقيقه ديگر روي آنتن مي‌رويم. دوربين‌ها همه در جاهاي خودشان مستقر مي‌شوند. يكي از تصويربردارها موبايلش را به دوربين آويزان كرده و تند تند اس‌ام‌اس مي‌دهد و مي‌گيرد. بالاخره تيتراژ پخش مي‌شود و صحبت‌هاي عادل و مجيد جلالي شروع مي‌شود. چلنگر تند تند و در گوشي صحبت‌ها را براي وينكو ترجمه مي‌كند.
7- اولين وله 5 دقيقه‌اي كه شروع مي‌شود، عادل به مجيد جلالي مي‌گويد اين را گوش كنيد و نظر بدهيد و از جايش بلند مي‌شود و مي‌رود تا ليوانش را عوض كند. رضا چلنگر با بروبچه‌هاي صحنه خوش و بش مي‌كند.
8- بعد از وله جلالي از كنكوري صحبت مي‌كند كه تيم اميد ايران 36 سال است پشت آن مانده و بعد توضيحاتش را شروع مي‌كند. يكي از دوربين‌ها صفحه لپ‌تاپ او را مي‌گيرد، اما خب بعضي وقت‌ها از حركت‌ها جا مي‌ماند يا تصوير خراب مي‌شود. در اين لحظات عادل مدام به منشي صحنه نگاه مي‌كند و با حركت چشم و ايما و اشاره چيزهايي را به او مي‌فهماند. معلوم است كه از اين اتفاق اصلاً خوشحال نيست و دارد حرص مي‌خورد.
9- رضا غياثي پشت صحنه، گوشه‌اي نشسته تا نوبتش برسد و برود جلوي دوربين و همين‌طور كه آدامسش را مي‌جود، زيرچشمي نگاه معناداري هم به بگوويچ مي‌اندازد.
دو تا پسر هم كه معلوم نيست از كجا آمده‌اند پشت صحنه با موبايل از بگوويچ عكس و فيلم مي‌گيرند.
10- حالا نوبت وينكوست تا برود و حرف بزند. موقع رفتن با مجيد جلالي چاق سلامتي مي‌كند و بعدش مي‌رود سراغ فردوسي‌پور و با او دست مي‌دهد. منشي صحنه مي‌گويد10 ثانيه ديگر مي‌رويم روي آنتن. عادل به وينكو مي‌گويد «اين كار رو بذاريم براي بعد الان مي‌ريم روي آنتن.»
11- اينجا هم كل كل قرمز و آبي خيلي شديد و سخت به راه است. يكي از تصويربردارها كه حسابي چلچراغي است و ما را از شماره اول مي‌شناسد، مي‌گويد: «بگو اينجا همه قرمزن و به كوري چشم بعضي‌ها ما قهرمان هم مي‌شيم. بعضي‌ها...» آن روز هنوز سرنوشت قهرمان مشخص نشده بود. مجيد جلالي با اطمينان از قهرماني سايپا گفت و اين‌كه بزرگ‌ترين شانس مال آنهاست و اصلاً حقشان هست و استحقاقش را دارند.
12- باز هم يك وله و يك استراحت چند دقيقه‌اي ديگر. دو تا پسري كه گفتم حالا مشغول گرفتن عكس يادگاري با جلالي و غياثي و بگوويچ هستند. پشت صحنه همه با هم رفيقند. غياثي و جلالي همديگر را با اسم كوچك صدا مي‌زنند. عادل پيش جلالي مي‌آيد و مي‌گويد: «همين الان دادكان روي خط بود و درباره بحث برنامه صحبت كرد و...» و مي‌رود و سرجايش مي‌نشيند.
13- جلالي از سفري با غياثي صحبت مي‌كند كه نبوده. مي‌گويد: «تيم را خيلي خوب، شيك و با پرستيژ برديم.» فكر مي‌كنم درباره مسابقات اخير تيم ملي اميد صحبت مي‌كنند. اينجاست كه كاظمي به غياثي مي‌گويد: «لطفاً ساكت روي آنتنيم، صدا مي‌ره.» بگوويچ دارد با حرارت صحبت مي‌كند و كمي عصبي شده، اما اينجا پشت صحنه جلالي با آرامش و لبخند مشغول تماشاي اوست. غياثي حوصله‌اش سر رفته و پشت صحنه شروع به قدم زدن مي‌كند.
14- موقع رفتن وينكو عادل مي‌گويد: «خيلي ممنون» و بگوويچ خيلي بامزه جوابش را مي‌دهد به فارسي: «خيلي ممنون به شما». چلنگر به عادل مي‌گويد: «خيلي عالي و با جرأت صحبت كردي.» وينكوي بيچاره خيلي شاكي است. غرغر مي‌كند و با همان زبان الكن فارسي‌اش كه چلنگر هم كمكش مي‌كند تا منظورش را به ما برساند، مي‌گويد: «كارشناس‌هام نمي‌خوان جدي حرف بزنن. تو يه مهاجم خوب به من معرفي كن كه بتونه تو تيم ملي بازي كنه. اما خب كاري نمي‌شه كرد. واقعاً من بايد چه‌كار مي‌كردم؟ و...» از خيلي‌چيزها كه ديگران هم از دستشان عصبي بوده‌اند، عصبي است، اما كاري‌اش نمي‌شود كرد. اينجا ايران است و... موقع رفتن وينكو به جلالي مي‌گويد: «مي‌بينمت.» با من كه خداحافظي مي‌كند، بامزه مي‌گويد: «دلم خيلي پره.» و به چلنگر اشاره مي‌كند تا بقيه حرف‌هايش را به من بفهماند: «اينجا چه خبره تو اين فوتبال. هر بازيكني كه از جاش بلند مي‌شه مي‌خواد مربيگري كنه. دايي موفقه چون سخت‌كوشه. اون موقع هم كه توي تيم ملي بود، سخت تمرين مي‌كرد. از همه بيشتر و موقع آمادگي 200 درصد بهتر از بقيه. اما الان فوروارد خوب نداريم كه به جايش بگذاريم. مي‌گن بايد بره. اما چطور، معلوم نيست.»
15- عادل فردوسي‌پور واقعاً اكتيو است. موقع پخش وله‌ها و حتي در كمترين زمان‌ها مدام به پشت صحنه و اتاق كنترل مي‌رود و بعضي وقت‌ها هم مي‌آيد پيش ما و احوالي مي‌پرسد و عذرخواهي مي‌كند به‌خاطر به قول خودش به‌هم ريختگي‌ها و اين‌كه نمي‌تواند پيش ما بيايد. اما كيست كه نداند شرايط سخت پخش موقع برنامه‌هاي زنده را، مخصوصاً برنامه‌اي به اين پرمخاطبي و سختي.
16- سرصحنه پنالتي در بازي ابومسلم- ملوان بحث‌ها بالا مي‌گيرد و پشت صحنه جلالي و غياثي با هم در موردش كل‌كل مي‌كنند.
17- براي تماس‌هايي كه بايد در هر بخش گرفته شود، عادل مدام با پشت صحنه هماهنگ مي‌كند كه مثلاً اگر فلاني جواب نداد با اين يكي تماس بگيريد و...
18- در ادامه همان بحث‌هاي قرمز و آبي پشت صحنه در يكي از آنتراك‌ها عادل مي‌آيد پيش من و مي‌گويد: «راستي تو بالاخره قرمز شدي يا آبي و...»
19- هنوز برنامه تمام نشده كه از پشت صحنه مي‌گويند بايد بروم. وقت اداري تمام شده و غيرخودي‌ها انگار بايد بروند. چاره‌اي نيست، ما هم مي‌رويم ديگر و همه چيز تمام مي‌شود.
20- متشكريم از همه بروبچه‌هاي نود به خصوص عادل فردوسي‌پور و آقاي زماني مدير گروه ورزش شبكه سه و آقاي افراسيابي كه كلي به ما لطف كردند و اجازه دادند برويم سر برنامه نود. راستش موقع برگشت بود كه فهميدم 8-7 مجله و روزنامه ديگر هم مي‌خواسته‌اند در اين برنامه‌هاي پاياني بيايند پشت صحنه نود كه... اما ما رفتيم. چلچراغ است ديگر.

1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
آقا دست مریزاد! گزارش فوق العاده ای بود. لذت بردیم .

Technorati Profile