فارنهایت 11/9
راه رفتن روی خط باریک قرمز

Wednesday, November 15, 2006
بعد از شونصد سال
خیلی سخته آدم رو خودش اسم وبلاگ نویس بذاره و هر هزار سال یه بار وبلاگشو به روز کنه. اما چاره ای هم نیست. کمبود امکاناته دیگه. یکی این وسط نیست بابا لااقل از این رفیق شفیقت نیما اکبرپور یاد بگیرکه هر روز وبلاگ و سایت خودشو و سایتای دیگه رو به روز می کنه اونم به چه ماهی. بگذریم بعد از کلی بالا و پایین گفتم دوباره یه تکونی به خودم بدم و یه حالی به وبلاگه بدم که بد دلم براش تنگ شده. راستش بعد از اون کار طاقت فرسای سردبیری روزنامه نگاه ورزش که این آخری مثه یه کابوس برام شده بود با اومدن تیم جدید و اینکه خیالم راحت شد اونا می تونن از میراث به جا گذاشته من کمی تا قسمتی محافظت کنن کارو به اونا سپردمو و یه مرخصی اساسی به خودم دادم. البته بیکارم که نبودم فقط یه حالی به فکرم دادم. تو این چند وقت یه هفته نامه راه انداختم که به امید خدا از شنبه روی دکه میاد. اسمش «مردم و جامعه» است. کلی بترکون اگه اول کاری خودمون ازش تعریف بی خود نکیم. حالا خودتون می بینید.البته پر واضحه که بندخه اونجا سمت سردبیری دارم و از کمکای دوستای خوبی مثل سروش روحبخش و شرمین نادری توی کارام استفاده می کنم . از همین اولی کاری هم برای همه کری می خونیم اساسی:)) بعدشم چندتا کار تلویزیونی با نوید خان محمودی کردم و یه صفحه جوانم توی روزنامه هدف و اقتصاد راه انداختم (البته به لطف نیما خان اکبرپور) به چه ماهی و... جونم براتون بگه کارای کاستم هم روی روال انداختم و اگه مشکلی پیش نیاد به امید خدا از هفته دیگه می ریم واسه ضبط و... فکر کنم حالا علت این غیبت چند ماهم یه کم مشخص تر شده باشه ولی به هر حال راه فراری براش نیست می دونم که تنبلی کردم و از این به بعد سعی می کنم جبران کنم. فعلا اینا رو داشته باشین تا دیدار دوباره. فقط اینکه احتمالا تا روزی که سایت خود مجله راه بیفته یه سری از مطالب انتخابیشو براتون روی وبلاگم خوام گذاشت. همین. یا علی مدد
Technorati Profile