فارنهایت 11/9
راه رفتن روی خط باریک قرمز

Friday, April 21, 2006
پوپك زندس نمرده


يادم مياد شمال بودم كه يكي از بچه‌ها بهم زنگ زد و گفت پوپك تصادف كرده. باورم نمي‌شد. همين دو روز پيشش بود كه با پوپك صحبت كرده بودم تا مهمان برنامه تلويزيوني‌مان بشود. برنامه يخ در بهشت. فرداش كه اومدم تهران و خبردار شدم حال پوپك وخيمه يه چيزي نوشتمو دادم به شيوا بلوريان تا آخر برنامه بخونه. شايد يه جور دعا. يا طلب دعا براي بهبودي پوپك عزيزو خيلي‌ها زنگ زدندو دع كردند و ...وحالا امروز. چند روزي مي‌شه كه پوپك از بين ما رفته. همونروزي كه اين خبر بدو شنيدم خواستم يه چيزي براش بنويسم. يه چيزي براي رفيق از دست رفتم. براي رفيق ديده‌ي ناديده‌ام. براي... پوپك هم رفت. معلوم نيست فردا نوبت كدام يك از ما باشه. شايد بهتره مثه پوپك بيشتر به روياهاي شيرينمون فكر كنيم و سعي كنيم براي بقيه خاطره خوش به جا بذاريم. پوپك رفت اما همنوز طنين صداشو برق نگاش توي خاطرمه و اين يعني پوپك زندس و نمرده. درست مثل همين عكس كه داره توش مي خنده. درست مثل همين عكس

1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
مثل اينكه فقط من بايد كامنت بذارم اينجا....يه كم اگه اكتيو تر باشي بد نيست پسر جان!

Technorati Profile