فارنهایت 11/9
راه رفتن روی خط باریک قرمز

Monday, February 20, 2006
سفرنامه جام جهاني
براي جام جهاني كشتي رفتم ساري. به قول خودشون پايتخت كشتي جهان. الحق هم خيلي زحمت كشيده بودن اما بعضي وقتا بعضي چيزا آدم رو اذيت مي‌كنه يعني حتي خيلي چيزا رو هم مي‌پوشونه. بگذريم عادت كردم زياد راجع به سختي‌ها صحبت نكنم . ساري شهر بزرگي بود. بيشتر از اون چيزي كه فكر مي‌كردم. شهري كه مظاهر مدرنيته مخصوصا مد در اون به وضوح ديده مي‌شد. جاي قشنگي بود. آدم‌هاي با تعصبي كه براي كشتي خيلي زحمت كشيده بودن. كلي تماشاگر اومده بود با اينكه بليط‌ها خيلي گران بود. با غرغر آمده بودن اما خب در كنارش با يك دنيا عشق. عشق به كشتي. عشق به ايران. اينجا آدماي جالبي داره اينقدر جالب كه وقتي ازشون آدرس مي‌پرسي آدرس عوضي بهت مي‌دن و تو براي رسيدن به يه جا تقريبا بايد تمام ساري رو بگردي!
بريم سراغ كشتي. ايران قهرمان جام‌جهاني شد اما اين قهرماني اصلا دلچسب نبود. روسيه رو كه با سياست برديم و كوبا هم كه شايعه شده بود پول گرفته. اين شايعه بود اما از كشتي كوبايي‌ها آدم فكر مي‌كرد واقعا درست باشه! نمي‌دونم چي بسر ما اومده كه براي يه قهرماني اونم توي كشورمون اينقد بالا و پايين كنيم؟ آن هم با اين تيم‌ها كه آمده‌اند. تيم3م تركيه و تيم 4 روسيه و... ما به كجا داريم مي‌رويم. به قول منوچهر خان لطيف « بعضي‌ها در اين كشتي امروز مرز جيگر گرفته‌اند» بايد به فكر درمان جيگر اينها باشيم. اين قهرماني‌ها دوزار نمي‌ارزد.ما بايد به فكر المپيك و مسابقات معتبرتر باشيم. حريف ما تيم اصلي روسيه و آمريكا و كوبا(بدون خريدن) و... است. ما ايراني هستيم كه وقتي اسم كشتي‌اش مي‌امد مو به تن همه راست مي‌شد. حالا چه شده كه تيم 4 روسيه بايد به كشتي ما بخندد؟ بايد به فكر چاره بود. ما فرزندان حبيب اله بلور، عبداله موحد و جهان پهلوان تختي هستيم. جايگاه امروز حق ما نيست
Technorati Profile